VAFE

نشسته ام به امید دوباره دیدن ِ تو

نشسته ام به امید دوباره دیدن ِ تو در انتهای جهان فکر می کنم که دری ست… پریده از وسط تنگ، ماهی کوچک که فکر کرده که بیرون هوای خوب تری ست!! 99.

نشسته ام به امید دوباره دیدن ِ تو در انتهای جهان فکر می کنم که دری ست… پریده از وسط تنگ، ماهی کوچک که فکر کرده که بیرون هوای خوب تری ست! 99.

نشسته ام به امید دوباره دیدن ِ تو در انتهای جهان فکر می کنم که دری ست… پریده از وسط تنگ، ماهی کوچک که فکر کرده که بیرون هوای خوب تری ست!

نشسته ام به امید دوباره دیدن ِتو در انتهای جهان فکر می کنم که دری ست پریده از وسط تنگ، ماهی کوچک که فکر کرده که بیرون هوای خوب تری …

فاضل نظری. + نوشته شده در دوشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 19:24 توسط ناهید | نظر بدهيد … چیزی نشسته ام بنویسم بر این ورق … به این امید که فردا دوباره می آیی … قامت نبسته دست ِ دعا را بهانه کرد … و تماشای تو زیباست اگر بگذارند.

که خالی از تو ببینم شبی سرای تو را.

. … روزی تو. تو بر شانه های شعرم خواهی ایستاد. و من. به زمین. ثابت خواهم کرد جاذبه ندارد. ***. امشب. کمی از آسمان بریدم ….. اگر به دیدن عریانی ات شکسته شدیم … اباالحسن! بر آستان لطف تو چشم امید من … پر زد دوباره سوی حرم های بی نشان با پای دل؛ به …. سر به چاه ِ غم ِ مظلومه ی دیگر باشد چه کسی …

با تو در کلبه ای شهنشاه ام بی تو کاخم چو دخمه ای تنگ است با تو سنگم به …. هر کس که لب لعل تو را دید به خود گفت حقا که چه خوش کنده عقیق یمنی را خیاط ازل … تا چون به شوق ديدن تو بال و پر … تا با اميد خويش مرا آشنا کني!! … روزی که ما دوباره برای کبوترهای مان دانه بریزیم. ….. ابلیس پیروز مست، ‌سور عزای ما را بر سفره نشسته است

نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار دریغ کز شبی … دریـچه ای بـه تـماشــــای باغ وا مـی شد دلــم چـو مــرغ … داغ ِ محبت ِ تو به دلها نگشت سرد. من برنخیزم … و بخون خویش نقش صورت دلخواه زد بر پرده امید؟ برچسب‌ها: …. دوباره گریه ی بی طاقتم بهانه گرفت

به شانه هایم زدی تا تنهاییم را تکانده … دل به امید مرهمی کز تو به خسته ای رسد … دلم هر آنچه جفا دید ازو وفا دانست … من همه جا،پی ِ تو گشته ام … هنوز دست نشسته ست غم ز خون دلم ….. و گر دوباره بر ایی هزار چندانی

نگارش در تاريخ سه شنبه دهم دی ۱۳۹۲ توسط رضا امیری فر (رایکا) / آرشیو نظرات. عقاب عاشق خانه! … با دیدن قیافه این مردمان ِ خوب. باید قبول کرد …. بقرص گیجی روزت را كه می تو را كه نفهمیدند! چه هیچ خیس … که تیر خورده ام که تیر می کشم. از خواب می … صبح ها با امید می خوانند! بچّه گنجشک ها ….. دوباره کنج اتاقم نشسته شعر شوم. و یا نه!

آسـمان اینجـا ، حـال و هوای دیگری دارد. … خواب دیدم دوباره آمده ای بی خیال ردیف و قافیه ها … غرق در هم شدیم و . … در کل نمی رسیم به آسان ِ زندگی. از دست های خالی … رنجور و دلشکسته و تنها و نا امید . … گور بابای شعر وقتی که تو کنارم نشسته ای شوکا ….. پیش “سیدرضا” نشسته ام و / فکر من پیش توست ، باور کن ! من به …

و بی خیالی ات از روی عقل و منطق نیست. چگونه نورِ هدایت به دادمان برسد؟ کسی که فکر تماشای صبح صادق نیست. به این نتیجه رسیدم که بی تو سر بکنم. قبول می … امید صباغ نو … به خون نشسته دلم مثل قالی تبریز ….. دلم گرفته برای دوباره دیدنِ تو.

زمان فرسود دیدم هرچه از عهد ازل دیدم … زهی امید شکیب آفرین که در غم تو. ز عمر خسته ی من هرچه … تو چه دادی ام که گویم که از آن به ام ندادی. چه خیال می …. نه چنان شكست پشتم كه دوباره سر برآرم. منم آن درخت … خیال بحر کجا این به گل نشسته کجا. چنین که هر …

من کلبه خوشبختی تو را روزی با گلهای عشقم فرش خواهم کرد …. به اميد تو دل به آسمان بسته ام به ياد تو به آسمان نگاه ميكنم. … نشسته. دلتنگم ماه من… دلتنگ چشمهايت… گرفتن دستهاي مهربانت.به هواي تو در اين …. بغض دوباره ديدن ات هست و بدر نمي شود.

بعد از مدت ها اومدیم تا با شعر هایی از دوستان انجمن فردوس دستی به سر و روی … خیلی دیر ِ اما قول میدیم که دیگه انقدر تاخیر پیش نیاد. … با دست عليل و پاي لنگ آمده ام. در … حتي به فال حافظمان هم اميد نـيست ما آن شقايقيــــم كه با داغ زاده ايـــــم ….. بند بندم دوباره امسال از حسرت دیدن تو لبریز است …. و در حضور قاب عکس تو متین نشسته ام.

امشب که با تو انس به ویران گرفته ام ویرانه را … پس بیا و دوباره بوسم کن …. حوریه ای دیدم شبیـه مادرت، کو (که او) ….. گیسو به دست بر سر راهت نشسته ام … بودی امید که از سفر آید پدر، ولی …. نرسيدم به خودم، پيش ِ تو حالا بد نيست؟

مانند ِ برگ و شبنمی، سرد از هوای ِ نم نمی در خود بلرزم تا کمی در دستهایم “ها” کنی … من صبح شعری خانده ام، شاید تو را گریانده ام … امید صباغ نو. … دانه پاشیدم و هربار نشستم به کمین ….. کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم … دیدم ای داد!”الف..لامِ”خدا بارانی است! چتر بردار ، از آغاز غزل تا آخر! اول و آخر هر قصه ی …

هزار شکر که گاهی به خواب، روی تو دیدم … هر آن کجا که نشستم ز شوق عشق تو گفتم … اینکه تو می بری ام تا به لب ِ ویرانی. …. به این امید که روزی دوباره برگردی

من میزبان عشق تو ام در سرای دل مجلس به پاست، … *فاضل نظری. امید نبند سوم آذر ۱۳۹۸. بگو که چشم از این راهِ رفته بردارند سران عاشق ماهی که بر سرِ دارند …. من را، دوباره، بی خود و تبدار کرده است جام شرابِ سرخ …. نشسته، تیر نگاه تو، گوشه ی قلبم و زخم چشم تو … میان باغ شعر خود برای دیدن دلبر …. “باید سر ِ خود در قدمِ یار ببازد از عشق …

تصویر خدایان ِ سفر کرده به آفاق … نوشته شده در دوشنبه بیستم آبان ۱۳۹۸ساعت 15:21 توسط محمد رضا رحیمی| نظر بدهيد |. وعده ی قیامت. قد شب گذشته از حد، نگذشته ام ز قامت … دل هرزه گرد کولی به امید دیدن تو نه نشسته در مسیری نه به منزلی اقامت …. دوباره حوا! ،آه. نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم اسفند ۱۳۹۷ساعت 23:40 توسط محمد رضا …

نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار دریغ کز شبی …. من خود به چشم خویشتن ، دیدم که جانم می رود… سعدی …. شعور روشنایی صبح ، تنها امید امتداد تار یکی و سرد شبی است ، …. سور ِدو عالم ز ِتوست شور ِجهان بر تو است / جان و دلم سور ِ توست،در سرمان شور ِ سور …… من با این سن و سال چه طور دوباره میتوانم بگویم : ای به دوش افکنده گیسو .

مي گويند اگر نباشي، دوباره به ياد مي آورم بهار كي از راه مي رسد! … به ياد اون زنده ام فقط به ياد اون و به اميد اينکه شايدکليد قلبش پيدا بشه و بازش کنه و به من بگه برو …

پروانه بهره برداری (Only the … چنان بارانی ات می کنند که برگریزان سهم تو می شود. …. نه دوباره ای دارم …… به امید تو چو آیینه نشستم همه عمر

برچسب‌ها:, ,